بررسی فیلم Harriet
داستان زنی را روایت خواهد کرد که به سمبل مبارزه با بردهداری و آزادی هم نوعان خود تبدیل میشود. فیلمی که مانند روایت هر داستان واقعی روی یک لبه تیغ حرکت میکند و حال سوال اصلی این است که آیا سازندگان فیلم Harriet توانستهاند در نمایش این شجاعت و فداکاری موفق عمل کنند.
جو آلوین
جو آلوین نقش سادیستیترین ارباب هریت را که با او بزرگ شده و مجبور است عشق خود به او را سرکوب کند، تا حدی که او تنها با استعارات حیوانی زشتی دربارهی بردهها حرف میزند.که شخصیتپردازی کاملاً متقاعد کنندهای از نژادپرستی قرن نوزدهمی است اما لزوماً عمیق یا طنینانداز نیست- بازی میکند.
هریت در فیلادلفیا یک جامعه را پیدا میکند که شامل ماری، مالک یک خانهی اجارهای که آزاد متولد شده است با بازی جَنِل مونِی که آن را با غروری بیپروا اجرا میکند و ویلیام استیل طرفدار الغای بردهداری است. بازیگران شما را تحت تاثیر قرار میدهند ولی آرزو میکنم کاش شخصیتپردازیها کمی غنیتر بود. حتی کلارک پیترز بزرگ هم در نقش پدر هریت حضوری شیرین ولی با اثری محدود دارد.
فیلم Harriet در نهایت تبدیل به نوعی فیلم اکشن وسترن عدالتخواهانه تبدیل میشود که روی آمادهسازی و تحلیل چگونگی فرار از دست گروهی از شکارچیان برده بنا شده است. هریت در استفاده از سلاحش بهتر میشود و این منصفانه است زیرا او تبدیل یکی از معدود زنانی میشود که یک جوخهی نظامی را در جنگ داخلی آمریکا رهبری کردند. این دلیل دیگری برای ستایش اوست و «هریت» ادای دینی کاملاً وظیفهشناس و آگاهیبخش است.
لیمونس
لیمونس فداکاری مذهبی خود را به عنوان هدیه و نیروی محرکه خود مجددا تصور می کند ، حتی با استفاده از صدای بلند روحانی خواننده اریوو برای برقراری قدرت خود. Tubman آوازهای برده می خواند تا با کارگران مزارع ارتباط برقرار کند و از سنت انجیل تماس و پاسخ استفاده می کند.
گرچه این فیلم درباره قساوت برده داری است ، لیمونز و نویسنده گرگوری آلن هوارد (به یاد داشته باشید تایتان ها) به جای تقویت درد ، ضربه و تحقیر بیشتر بر آزادی و همبستگی تمرکز می کنند. بنابراین ، اغلب ، فیلم های تاریخی خسته و در بدبختی سیر می شوند ، اما هریت شناوری نادر دارد.
ظاهری بهعنوان نژاد پرست یا فردی که بهدنبال گرفتن انتقام از هریت است، معرفی شده که در حال دنبال کردن راه بردهداری هستند و قرار نیست چیزی فراتر از یک شخصیت تک بعدی را مشاهده کنیم. این موضوع فقط به این شخصیتها ختم نمیشود
داستان
یک درگیری بزرگ بین ناوگان آمریکایی و همچنین نیروی دریایی امپراتوری ژاپنی. همین اتفاق نقطه عطف محوری و مهمی در طی جنگ جهانی دوم برای اقیانوس آرام و همچنین تمام مناطق اطراف آن به حساب میآمد. داستان این فیلم براساس اتفاقاتی است که در زندگی واقعی و این شاهکار قهرمانانه رخ داده است. این فیلم داستان رهبران و سربازانی را حکایت میکند که از غرایز، شجاعت و جسارت خود استفاده کردند تا غیرممکن را ممکن کنند.
دیدگاه منتقدان به فیلم Harriet:
سورن اندرسون | سیاتل تایمز
۸۸ از ۱۰۰
تاثیری که این فیلم Harriet روی مخاطب میگذارد، تا حدودی شبیه به اثر فیلم Saving Private Ryan و همچنین فیلم روز استقلال است. این فیلم فوقالعاده است و دیدی واقعی به ماجرا دارد. دقیقا همین هم از آن انتظار میرفت. چیزی که اصلا انتظار نمیرفت این بود که تا این حد با دقت و هوشمندانه ساخته شود و اینکه بازیگران چنین عملکرد فوقالعادهای داشته باشند.
کریستی پانچکو | آی جی ان
۶۵ از ۱۰۰
زمانی که این فیلم را تماشا کردم، مدام به این موضوع فکر میکردم که بهتر بود این داستان در قالب یک مینی سری ساخته میشد؛ خیلی بهتر و قشنگتر حق مطلب را ادا میکرد، این لحظات تاریخی را به تصویر میکشید و پتانسیل افرادی که آن را ساختند، به نمایش میگذاشت. با این حال، این اثر با تمام نقصها و کاستیهایی که دارد، باز هم یک فیلم خوب و بهدردبخور به حساب میآید.
ویلدون بی. جانسون | آریزونا ریپابلیک
۶۰ از ۱۰۰
با اینکه این فیلم به دستاورد خاصی دست پیدا نکرد و به سطح جدیدی نرفت، اما باز هم به طرز خوبی داستان را بیان کرد. اگر شما از طرفداران فیلمهای حماسی و جنگی هوایی باشید، بالاخره یک چیز را در این فیلم پیدا میکنید که نظر شما را به خود جلب کند.
مایک لاسل | سان فرانسیسکو کرونیکل
۵۰ از ۱۰۰
فیلم Midway درست از همان ابتدا، یک سری دیالوگهای مسخره داشت. علاوهبر این، جوی در آن بود که بیشتر از آنچه که باید و شاید، حس و حال سال ۲۰۱۹ را به مخاطب میداد. اما برای مدتی، اوج بسیار جذابی که این فیلم به خود گرفته بود، باعث شد تا این کم و کاستیها دیده نشود.
ایان فریر | امپایر
۴۰ از ۱۰۰
فیلم میدوی یک اثر بزرگ، جسورانه و بیپروا است و در تلاش بود تا جزئیات لحظات یکی از مهمترین ماجراهای جنگ جهانی دوم را به تصویر بکشد، اما در چشمانداز و دورنمای فیلم نجات سرباز رایان و فیلم Dunkirk (دانکرک). به طرز حیرتانگیزی به نظر میرسد که هنوز هم افرادی که قصد ساخت آثار جنگی را دارند، فیلمهای خود را شبیه این دو اثر درست میکنند.
کث کلارک | گاردین
۴۰ از ۱۰۰
درست همانند این است که به مدت ۲ ساعت و نیم، به یک مجسمه زل بزنی؛ هیچ کاری نمیتوانی انجام دهی جز اینکه سر جایت بنشینی و مدام خمیازه بکشی.
مارک کندی | آسوشیتد پرس
۲۵ از ۱۰۰
اولین چیزی که باید کارگردان این فیلم یعنی رولاند امریش بعد از اکران آخرین اثر سینمایی خود انجام دهد، معذرتخواهی کردن است؛ عذرخواهی از عوامل جلوههای ویژه، از بدلکارها، از سازندگان، مخاطبان و همچنین هنرمندان. او به طرز بسیار بدی، تواناییهای چشمگیر بصری آنها در بازگو کردن نبرد مهم و حیاتی میدوی در جنگ جهانی دوم را به طور کلی هدر داد؛ آن هم با ترکیب کردن برخی از بهترین سکانسهای اکشن چند سال اخیر با خسته کنندهترین دیالوگها.