بررسی فیلم Bumblebee
فیلم علمی–تخیلی اکشن آمریکایی به کارگردانی تراویس نایت و نویسندگی کریستینا هادسون می باشد. فیلم به سری تبدیل شوندگان متفاوت و داستان،شخصیت های آن ها کسانی دیگر به بازی می پردازند.به بررسی فیلم هیجان انگیز ماجراجویی Bumblebee می پردازیم.
داستان
در سال ۱۹۸۷ در حال جریان، که در این سال، بامبل بی در قبرستان ماشینها در شهر ساحلی کوچکی در ایالت کالیفرنیا پناهگاهی پیدا میکند و آنجا میماند. چارلی (با بازی هیلی استاینفلد) درحالی به زودی ۱۸ ساله میشود و میخواهد خیلی زود جایگاهش را در دنیا پیدا کند، بامبلبی را پیدا میکند که ناتوان و با بدنی که به خاطر مبارزاتش آسیب دیده، در آن قبرستان پناه گرفته است. بعد از اینکه چارلی او را تعمیر و احیا میکند، به سرعت متوجه میشود که او به هیچ وجه یک ماشین زرد رنگ معمولی نیست.
فرنچایز
اولین فیلم از فرنچایز «تبدیلشوندگان» است که در انتخاب بازیگر مونث نقش اصلی، واقعا مهارتهای بازیگری را مد نظر قرار داده شده. هیلی استاینفلد با درخشش مثالزدنی خود در نقش چارلی واتسون تبدیل به تنها عنصر بینقص «بامبل بی» میشود.
نوشیدنی های قدیمی، تلفن هایی با شماره گیر چرخشی، آنتن های تلویزیون گوش خرگوشی فیلمنامه هم این اشارات نوستالژیک را یک قدم جلوتر می برد، جایی که ربات جدید چارلی برای تماشای نوارهای VHS قدیمی جلوی تلویزیون می نشیند و مشت کردن به نشانه ی پیروزی را از آنجا یاد می گیرد.
در اینجا چیزهای زیادی وجود دارد ، خصوصاً عملکرد استینفلد. چارلی ، قهرمان یک بار غواصی در دبیرستان که با مرگ پدرش از نظر عاطفی کنار آمده ، جذاب ترین ، شاید تنها شخصیت جذاب و اصلی انسانی است که این حق رای دادن هنوز ارائه کرده است.
پیش نویس همه انیمیشن در Cybertron لحن را تنظیم می کند: این بهار اما در عین حال منسجم است ، مانند فیلم های قبلی این سری ، یک ترکیب کردن با تصویر دیجیتالی نیست.
به گفتۀ یک فرد در محله بروکلین: من در یک نمایش پیش نمایش پولی از “Bumblebee” شرکت کردم ، به این معنی که من آن را با سایر فیلمبرداران با هزینه در محله بروکلینم تماشا کردم ، و به نظر می رسید که جمعیت خیلی خوبی با فیلم همسان می شوند.یکی از هموطنانم اعلام کردند: “این یقیناً بهتر از مایکل بی بود” ، که البته مدیر بسیار پرانرژی از پنج فیلم “ترانسفورمر” بسیار خوشتیپ است. که قبل از این یکی بود.
یادگیری بامبلبی
او باید برای برقراری ارتباط با دیگران خلاقیت به خرج دهد، چون در اولین نبردش در زمین یکی از دشمنانش سیستم ارتباطی او را از بین برده است ، بنابراین او درنهایت یاد می گیرد با تغییر ایستگاه های رادیویی خودش با دیگران ارتباط برقرار کند.
بامبل بی با هوشمندی بسیاری از پیچیدگی ها و مک گافین های بسیار پیچیده را که در فیلم های قبلی به صورت ویژه برای بیننده ها رونمایی کرده، رها می کند. این قطعاً یک پیشگام ترانسفورماتور ۲۰۰۷ است .بلکه به طور عامدانه بسیاری از تاریخ را که در پنج قسط اول به تصویر کشیده شده است ، کنار می زنیم. آیا آن تبدیل شونده ها هنوز از مقدماتی قبل از ورود بامبل بی در شمال کالیفرنیا در سال ۱۹۸۷ در یک نقطه از زمین باستان دیدن کردند؟ شاید شایدم نه. مبهم است .
به همین دلیل میتوان رابطهی او با یک انسان که خودش هم دردهای درونی زیادی را یدک میکشد، درک کرد و شیمی مناسبی را بین کاراکترهای اصلی دید که حقیقتا، جذبکننده به نظر میرسد.
جان
ورود اولیه ی بامبلبی به زمین به شکل یک شی آسمانی آتشین بوده و به سختی از آن واقعه جان سالم به در برده است. این کشتیگیر سابق به عنوان عضو گروه دولتی شرور که به شدت برای دستگیر کردن یا آزمایش کردن روی موجودات بیگانه مصمم است، کاملا قابل باور بازی می کند.
هیلی استینفیلد، بازیگر نقش اصلی فیلم شخصیتی است که تماشاگر می تواند با او همراه باشد. او زخم عمیقی در قلب دارد و تسکین آن بامبلبی است که مانند یک حیوان خانگی در کنار او قرار گرفته و در مواقع لزوم از او مراقبت می کند و خودش نیز زمانی که همراه اوست، امنیت و آرامش را بدست می آورد.
استینفیلد بازی بسیار خوبی در نقش چارلی ارائه داده است و به راحتی می توان گفت از تمام بازیگران زن این سری موفق تر بوده است. در نقطه مقابل اما جان سنا درخشش چندانی در فیلم ندارد و شاید باید گفت این فیلم اثری نیست که بتواند برای او توفیقی به همراه داشته باشد.« بامبلبی » یک آغاز جدید در سری فیلمهای « ترنسفورمرز » محسوب می شود که تغییرات بسیاری نسبت به گذشته تجربه کرده.
بازیگران
همچنین هادسون و دی بوناونتورا به همراه مایکل بی، برایان گلدنر، تام دیسانتو، استیون اسپیلبرگ، کریس بریگهام، مارک واهریادیان و استفن دیویس نیز به عنوان تهیهکننده در این فیلم حضور خواهند داشت.
تجربیات کارگردان در آفرینش فیلمهایی که جزئیات بصریشان را فریم به فریم شکل و واقعا تصویری خاص خودشان را دارند، در لحظه به لحظهی «بامبلبی» هم قابل تشخیص هستند و علیرغم تاثیرگذاری مثبتشان روی نحوهی پیادهسازی جزئیات صورت تبدیلشوندگان، نیمی از اکشنهای فیلم را هم خستهکننده جلوه میدهند.
DNA استیون اسپیلبرگ احساس پخته شدن در Bumblebee می کند ، در نتیجه فیلم دهه ۸۰ نه تنها در تنظیم و زیبایی شناسی بلکه از حساسیت نیز برخوردار می شود – یک مفهوم با اکتان بالا که به یک نامه عشق Amblin تبدیل شده است. نایت با شوخ طبعی ، گرما و قلب کاملاً خونسرد و آرام بخشیده است. اما در نهایت ما یک فیلم ترانسفورمز داریم که بیشتر از آن چیزی است که چشم را به خود جلب کند.
دیدگاه سایت های معتبر به دنیا:
لیز شنون میلر | ایندی وایر
۸۳ از ۱۰۰
کاری که فیلم بامبل بی خیلی خوب انجام داد، این بود که به یاد آورد این مجموعه مخصوص به قشر جوان است و بدون اینکه از این موضوع کوچکترین خجالتی بکشد، با آغوش باز آن را پذیرفت و تلاشش را کرد تا به بهترین نحو انتظارات آنها را برآورده کند. در این فیلم هیچ حس خودستایی و خودخواهی، پیوند دادن حسهای فوق میهن پرستی و همچنین اسطوره سازیای انجام نمیشود و تنها یک روایت داستانی ساده است.
گلن کنی | نیویورک تایمز
۸۰ از ۱۰۰
موارد خیلی زیادی وجود دارد که بتوان درباره این فیلم دوست داشت؛ به خصوص ایفای نقش هیلی استاینفلد در قالب شخصیت چارلی واتسون هست.
جیمز دایر | امپایر
۸۰ از ۱۰۰
این فیلم، در واقع همان قسمتی از سری فیلم تبدیل شوندگان است که ما همیشه منتظر آن بودیم.
کلینت ورثینگتون | کانسیکوئنس آو ساوند
۷۵ از ۱۰۰
با اینکه این فیلم هیچ تغییر خاص و زیادی در داستان و المانهای مختلف آن ایجاد نکرده، اما میتوان اینگونه گفت که فیلم بامبل بی در حد خودش توانست انقلاب بزرگی در مجموعهی طولانی مدت تبدیل شوندگان، ایجاد کند.
جان اولکسینسکی | نیویورک پست
۷۵ از ۱۰۰
بزرگترین تغییر که تا به امروز در این مجموعه صورت گرفته . تراویس نایت کار بسیار خوبی با این فیلم انجام داده است.
کیتی والش | شیکاگو تریبون
۶۳ از ۱۰۰
این پیش درآمد، فرصتی را در اختیار بامبل بی قرار میدهد تا بتواند بدرخشد و خودش را نشان دهد. در این فیلم شما میتوانید شاهد عشق و علاقه و همچنین احساسات عاطفیِ دوست داشتنیترین وسیله نقلیهی بیگانه در سرتاسر دنیا باشید.
بری هرتز | گلوب اند میل (تورنتو)
۵۰ از ۱۰۰
این فیلم هم یکی دیگر قسمتهای بیمورد این مجموعه است که اصلا نیازی به ساخت و اکران آن نبود؛ مجموعهای که سالها پیش باید کنار گذاشته میشد.
سایمون آبرامز | RogerEbert.com
۳۸ از ۱۰۰
حال اگر من بخواهم فیلم Bumblebee را براساس چیزی که برای آن تلاش میکرد و آن میزانی موفقیتی که با توجه به هدفش کسب کرد (صرف نظر از اینکه پیش از آن چه فیلمهایی اکران شدهاند) قضاوت کنم، میتوانم بگویم که هنوز هم عملکرد خوبی نداشته و موفق نبوده است.