بررسی فیلم Zombieland: Double Tap
فیلمی کمدی جذاب بعد از ۱۰ سال دوباره برگشته است این بار بازیگران در این فیلم سنگ تمام گذاشته اند و بعترین تجربه را برای دیدن فیلم به ارمغان می آورند. جسی آیزنبرگ، اما استون، وودی هارلسون و ابیگیل برسلین در سال ۲۰۰۹ میلادی با «Zombieland» به کارگردانی روبن فلیشر یکی از مهمترین آثار کارنامهی خود را به صحنۀ سینما ها آورند. به بررسی این فیلم می پردازیم.
داستان
از این جهت آنها خودشان را با آثار هنری نادری مانند نقاشی های ون گوگ که در آرشیوهای ملی آن را پیدا می کنند سرگرم می شوند. کلمبوس حتی موفق می شود تا الماس امید را هم بیابد و از طریق آن از ویچیتا درخواست ازدواج نماید. همانطور که کلمبوس می بایست پیش بینی می کرد، ویچیتا در همان شب پس از قرار دادن یک یادداشت از خانه فرار می کند و خواهر کوچکترش یعنی لیتل راک را نیز همرا خود می برد.
تقریبا یک ماه بعد، غم و اندوه کلمبوس و همچنین صبر و شکیبایی دوست باقی مانده او یعنی تالاهاسی خشن به بوته آزمایش گذاشته شده است. در این شرایط در حالی که تماشاگران نگران هارلسون و وجه کمیک ماجرا که اغلب بر دوش او بود هستند، یک معجزه رخ می دهد و آن اینکه آنها هنگام گشت زنی در یک مرکز خرید برای یافتن شمع های مطعر، کلمبوس با مدیسون ملاقات می کند؛ شخصیت دمدمی مزاج و بی مغز. مدیسون ممکن است یک کاریکاتور گنگ و بلوند باشد، اما دوچ او را برای تماشاگر زنده کرده و تماشاگر را به خنده می اندازد، مخصوصاً زمانی که سکانسی بین او و هارلسون وجود داشته باشد..
Zomieland
دویچ به جای اینکه یک شخصیت احمق سطحی را به نمایش بگذارد،از برخی جهات، دویچ بیش از حد عالی است چون مدیسون باید دیگر شخصیتها را اذیت کند و با اینکه ناامیدی آنها قابل درک می باشد، هر وقت در صحنه حضور دارد لذتبخش است به طوری که دوست نداریم صحنه را ترک کند. چون کمدیهای استودیویی کمکم جذابیت خود را از دست میدهند، مطمئن نیستم که دویچ به موفقیتی که شایسته آن است برسد. دیگر هیچ استودیویی یک کمدی مثل Easy A «خرخوان» با بازی استون نمیسازد، و این باعث تاسف است چون دویچ میتواند به راحتی یک کمدی استودیویی را به موفقیت برساند.
Zombieland: Double Tap ادای احترامی عجیب به کمدیهای استودیویی در حال فراموشی است. فضاسازی فیلم به اندازه ۱۰ سال تغییر کرده، اما هنوز شاهد یک فیلم ۲۰۰۹ رهاشده از نگرانیهای مدرن هستیم که فقط میخواهد دوران خوشی برای مخاطبانش به ارمغان بیاورد. چیزی که Double Tap را قابل تحسین کرده این است که دنبالههای کمدی معمولا بد هستند. این فیلمها نمیتوانند چیزی که فیلم اول را به موفقیت رسانده بود دوباره به نمایش بگذارند و با این وجود Double Tap به موفقیت میرسد.
بازیگران
یافتن توجیهی برای بازگشت به این شخصیت های سخت و قلمرو سوخته شده دشوار است. “Zombieland: Double Tap” از همین موارد است ، اما همچنین بسیار کمتر است. بازیگران بزرگتر هستند ، قتل عام تندتر و کمدی حتی متا بیشتر از گذشته است. اما در حالی که لحظات فردی و توالی های اکشن ممکن است سرگرم کننده باشند ، تلاش در کل مانند یک بازخوانی مضاعف احساس می شود. تماسهای برگشتی به اجرای شرکتها از اولین “Zombieland” منجر به چیزهایی بیشتر از جوجه های پراکنده نمی شود ، و شخصیت های موجود در مرکز این ماجراجویی جدید به روش هایی معنی دار یا قانع کننده شکل نگرفته اند.
Tallahassee (هارلسون) ، کلمبوس (آیزنبرگ) ، ویچیتا (استون) و لیتل راک (برسلین) با توجه به اینکه آنها تقریباً در معرض حمله قرار گرفته اند ، در یک خانواده سازنده پویا تا حد امکان راحت مستقر شده اند. Tallahassee شخصیت پدر فریبنده ، نادرست از نظر سیاسی است ، کلمبوس و ویچیتا عاشقان بازیگوش هستند و لیتل راک خواهر کوچکتر طاقت فرسا و شورشگر است.
خوشبختانه بازیگران جدید هم هرکدام از پس جلب توجه مثبت مخاطب برمیآیند؛ از رزاریو داوسون، اون جوگیا، لوک ویلسون و توماس میدلتیچ که تمامی آنها در نقش شخصیتهایی کاملا فرعی کاراکترهای خود را به درستی و با تمام جزئیات مورد نیاز به تصویر میکشند گرفته تا زوئی دویچ که با اجرای اغراقآمیز و گیرای کاراکتر ظاهرا ساده اما بسیار خوب مدیسون، رسما تبدیل به یکی از اصلیترین نقاط قوت فیلم میشود.
بازگشت
بازیگران بازگشت همان ضربه ها را با همان تلاش و سرمایه گذاری که انتظار می رود تکرار کنند ، با این که استون به خصوص حوصله تر به نظر می رسد ، در حالی که شکوفایی سبکی Fleischer بیشتر احساس بازگشت می کند. اکتشافات جالب جالب اولیه فیلمنامه در مورد زنان که از نقش های جنسیتی سنتی پیروی می کنند ، به زودی با یک رشته قابل پیش بینی از زنان که خود را به سمت مردان بی سرپرست می اندازند جایگزین می شود.
به لطف یک سرعت ناخوشایند قابل مشاهده است ، اما این یک نبوغ از بین رفته است ، یک هدف ، جرقه ای که فیلم اول را بسیار سرگرم کننده کرده است. از زمان اکران اول ، به بازیگران ، به ژانر ، به دنیا خیلی تغییر کرده است ، اما Zombieland: Double Tap ناامید کننده در گذشته گیر کرده است. این جسد یک حق رای دادن است که هیچ نشانه ای از بازگشت به زندگی را نشان نمی دهد.
راک
در همین حال، ویچیتا که مدتی پیش دوستانش را ترک کرده بود بار دیگر نزد آنها باز می گردد و اعلام می کند که خواهر کوچکترش لیتل راک، با یک پسر در جاده آشنا شده و با او رفته است! تالاهاسی که حس و حالی پدرانه به این وضعیت دارد، متوجه می شود که این پسر نه یک صلح جو بلکه یک موزیسین است و این بهترین زمان برای تشکیل یک تیم نجات برای کمک به آنها خواهد بود!
تعداد زیادی شگفتی در در انتظار افرادی است که مسافرت جاده ای را آغاز کرده اند. مبارزه با زامبی ها در شرایط گوناگون: زامبی های آرام، تند، باهوش و گاهی فناناپذیر. اغلب این غافلگیری ها جذاب و پر تکرار هستند و بیشترشان حول محور الویس پریسلی می چرخند! در جریان سفر لیتل راک به منطقه گریس لند، قهرمانان ما با یک زن ملاقات می کند که عاشق تالاهاسی می شود. نوادا ( با بازی روزاریو داوسن ) مجموعه ای از رفقا را همراه خود دارد که برای به خنده انداختن مخاطب در فیلم حضور دارند.
شاید آنها فقط برای نشان دادن برخی از شوخی ها و مبارزه با انبوهی از زامبی های فوق العاده نشان دهند. در بعضی مواقع ، Double Tap دلخوشی های فیلمبرداری اصلی را بازیابی می کند. این مورد با بسیاری از بازیگران اصلی و فیلمسازان برای این هدف ساده احیا شده است. اما این دنباله خاص نشان می دهد که در ۱۰ سال دیگر ، چیز دیگری برای زنده ماندن نخواهد ماند.
دیدگاه منتقدان به فیلم
سایمون تامپسون ( آی جی ان)
۸۰ از ۱۰۰
فیلم Zombieland: Double Tap یک شورش و آشوب محسوب میشود که بخش زیادی از آن هم زیر سر زوئی دویچ و همچنین شخصیت جذاب او درون داستان یعنی مدیسون است. با اینکه به نوبهی خود حس و حال کلاسیک و قسمت اول مجموعه را تا حدودی ندارد، اما زمانی که صحبت از دنبالههایی میشود که از قسمت اصلی تقدیر میکنند، میتوان نام Zombieland: Double Tap را هم ذکر کرد. این فیلم ارزش این همه صبر کردن، زمان شما و همچنین پول شما را خواهد داشت.
جانی اولکسینسکی (نیویورک پست)
۷۵ از ۱۰۰
با اینکه بازیگران این اثر چیزی حدود ۱۰ سال بزرگتر شدهاند، اما هیچ چیزی از بامزه بودن و خندهدار بودن فیلم Zombieland: Double Tap کم نمیکند. به لطف یک سری تنظیمات و ویژگیهای جدید، این فیلم حتی از قسمت قبل خود هم شورشیتر است.
ای. او. اسکات ( نیویورک تامیز)
۷۰ از ۱۰۰
فیلم سرزمین زامبیها: شلیک نهایی انتظارات را در حد پایینی قرار میدهد و به راحتی هم از آنها عبور میکند. همین موضوع باعث میشود که این فیلم نسبت به آثار سینمایی کمدی چند وقت اخیر، عملکرد خیلی بهتری داشته باشد. این فیلم پیچیدگی خیلی زیادی ندارد اما خب به این معنی هم نیست که خالی و پوچ باشد.
جیمز براردینلی ( ریل ویوز)
۶۳ از ۱۰۰
اگر فیلم سرزمین زامبیها را دوست داشتید، به احتمال خیلی زیاد فیلم سرزمین زامبیها: شلیک نهایی را هم دوست خواهید داشت اما نه به همان اندازه. این فیلم در داستان خود سکانسهای خندهدار هم دارد؛ هرچند که خیلی اتفاق نمیافتد. یک سری صحنههای هوشمندانه هم دارد که باز هم خیلی زیاد نیست. اما حداقل میتوان گفت که در بیشتر مواقع، تعاملات بین شخصیتها سرگرم کننده است.
جاشوا راث کاف (تایم اوت)
۶۰ از ۱۰۰
میتوان گفت که بازیگران جدید فیلم شلیک نهایی (هرچند که تعداد آنها خیلی کم است)، به طرز جالبی توانستند این فیلم را از کاملا مسخره و پوچ بودن نجات دهند و آن را یک درجه بالاتر ببرند.
کیتی رایف ( ای وی کلاب)
۵۰ از ۱۰۰
متاسفانه، مدت زمانی که بین این دو فیلم وجود داشت، آنقدر زیاد و طولانی بود که میتوان گفت تقریبا ایده اصلی و رویکردی که این فیلم برای خود داشت، کمی قدیمی و خسته کننده شده بود.
چارلز بارفیلد (پلی لیست)
۴۲ از ۱۰۰
فیلم Zombieland: Double Tap یک دنباله تکراری، بدون نوآوری و کاملا خسته کننده به حساب میآید.
کیتی والش ( شیکاگو تریبون)
۳۸ از ۱۰۰
اینگونه به نظر میرسد که ایدههای جدید، اصلا حس تازه بودن را به بیننده منتقل نمیکند. شاید فیلم Zombieland کمک زیادی به خلق این دنیا و دنیاهای اینچنینی کرده باشد اما میتوان گفت که فیلم Double Tap رسما حکم تیر نهایی را داشته است.