بررسی بازی Detroit: Become Human
بازی ویدئویی علمی تخیلی که توسط کوآنتیک دریم توسعه داده شده.و جدیدترین ساختۀ دیوید کیج که زندگی در آینده را به تصویر می کشد به طوری که مورد استقبال قرار نگرفت به همین دلیل به بررسی بازی دیترویت: انسان شدن (Detroit: Become Human) در این مقاله می پردازیم.
داستان
در روزگاری که وجود انبوه اندرویدها در میان مردم زندگی را متحول ساخته است. کمپانی Cyberlife که تولیدکننده این اندرویدها به حساب میآید، آنها را برای مصارف مختلف از جمله کار در منزل، کارگاهها ، آموزش کودکان ،کمک به پلیس، نظافت و برقراری امنیت شهر میسازد.
الایجا کامسکی موسس این کمپانی، اعتقاد دارد که اندرویدها میتوانند نیازها و کمبودهای ما را در تمام زمینهها برطرف سازند. از کمک در کارهای روزمره و گفتگو با آنها در مورد موضوعات موردعلاقه گرفته، تا حتی داشتن روابط عاطفی با آنها، زیرا آنها دقیقاً همان گونه خواهند بود که ما انتظار داریم.
عناصر
در اینجا عناصری از ژانرهای بی شمار وجود دارد، شما صحنه های جنایت را در جستجوی سرنخ ها ، تجارت گلوله و حل معما های زیست محیطی بسیار مورد بررسی قرار می دهید و همه آنها به روشی ارائه می شوند که هم محدود کننده و هم قدرتمند خواهند بود.شما می توانید هر شخصیت را با آنالوگ سمت چپ ، دقیقاً مانند یک ماجراجویی شخص ثالث ، روی صفحه نمایش منتقل کنید ، اما تقریباً وابستگی QTE به QTE (حوادث سریع زمان) وجود دارد.
همه چیز از تمیز کردن ظروف و تهیه غذا ، جستجوی سرنخ ها و بستر های نرم افزاری ، همه بر اساس استفاده از انواع حرکت چوب آنالوگ و ترکیب دکمه ها است.پس از مدتی ، متوجه می شوید که کمتر شخصیت بازیگر و کارگردان دیگری را تجربه می کنید زیرا هر شخصیت را از طریق سناریوهایی با چندین مسیر انشعاب و خط داستانی واگرا هدایت می کنید.
شخصیت ها
کاراکترهای بازی و همچین موشن کپچر پیشرفته استفاده شدهاست، میتوان گفت که رفتار کاراکترها و بیان احساساتشان بسیار طبیعی جلوه میکند. علاوه بر این سناریو بازی نیز بسیار هوشمندانه طراحی شدهاست و داستان هر سه شخصیت بازی را آنقدر خوب با هم پیوند میدهد که انگار مشغول مشاهده یک فیلم سینمایی درجه یک هستید؛ با این تفاوت که تصمیمهای شما روند تغییر داستان را شکل میدهد. در دیترویت شاهد صحنههایی خواهید بود که شما را مبهوت صفحه نمایش نگه خواهد داشت، صحنههایی تاثیرگذار و تکان دهنده که همانند آن را در کمتر بازیویدیویی میتوان یافت.
صداگذاری
صداپیشگی شخصیتها به خوبی با شخصیتپردازی و چهره آنها یک سو می باشد و هر کدام از آنها موفق شدهاند حس و حال واقعی را با توجه به شرایط بازی به نمایش دربیاورند. صداگذاری هم به خوبی انجام شده و با توجه حضور شما در شهر دیترویت و موقعیتهای مختلف آب و هوایی، زمانی و مکانی، این صداگذاری به خوبی در بازی انجام شده است.
کارا
کارا اندرویدی به شکل دختری جوان است که یک ربات خانهدار محسوب میشود. همچنین او وظیفه کمک به دختر خانواده در انجام تکالیف مدرسه و کارهایش را نیز بر عده دارد. دخترک که آلیس نام دارد کودکی غمگین و افسرده است. دلیل این امر رفتارهای زننده و زشتی است که پدرش با او دارد.
پدر خانواده که به ماده Red Ice نیز اعتیاد دارد از مشکلات روانی رنج میبرد. او از جمله کسانی است که به دلیل تولید اندرویدها از کار بیکار شده و همچنین همسرش او را ترک کرده است. تمام این موارد عصبی و خشمی شدید در او به وجود آورده که این خشم با مصرف الکل و مواد مخدر رشد هم می کند.
مارکوس
او در ابتدا به پیرمرد نقاش و هنرمندی خدمت میکند. او به دلیل آنکه دائماً برای کارهای پیرمرد و خرید وسایل و لوازم مورد استفادهاش به سطح شهر میرود، با مردم کوچه و خیابان ارتباط دارد. او نارضایتی نسبت به اندرویدها را از نزدیک درک میکند. پس از مرگ پیرمرد، مارکوس طی حادثهای خانه را برای همیشه ترک خواهد کرد و از آن به بعد خود را اوقات فراغت خود را برای رسیدن به آرمان آزادی و رهایی اندرویدها از سلطه انسانها خواهد کرد.
کانر
کانر یک اندروید RK800 و یکی از شخصیتهای اصلی بازی Detroit: Become Human است. او یک نمونه پیشرفته است که برای کمکرسانی در زمینه اجرای قانونهای انسان طراحی شده است،در نوامبر سال ۲۰۳۸ کانر به برای کمک در بازجویی اندرویدهای منحرف شده در سراسر شهر به دپارتمان پلیس شهر دیترویت فرستاده شد و به کارآگاه هنک اندرسون اختصاص داده شد. کانر و هنک اندرسون روی ماموریتی کار میکردند که مردی به نام کارلوس اوریتز احتمالا توسط اندروید خود (مدل HK400) به قتل رسیده بود.
این فقط شرم آور است که لحظه های ظریف و ناچیز مجبور به همزیستی با صحنه های دردناک و ناخوشایند هستند که ناگهان گفت و گو و انگیزه های شخصیت به طور ناگهانی در کلیشه بدبختانه فرود می آیند.
برای مثال: در یک صحنه شما کانر را راهنمایی می کنید زیرا او در بازجویی به سبک LA Noire از شخصیت دیگری سؤال می کند ، فقط برای این که او را به حالت ایستاده تبدیل کند ، جایی که یک دسته از پلیس دیترویت به طور ناگهانی تپانچه هایی را به سمت یکدیگر می کشند و تک لاین را پرتاب می کنند.
این لحظات چشم نواز مانند گذشته در Beyond: Two Souls یا Heavy Rain اتفاق نمی افتد ، اما واقعیتی که آنها حتی در همه حضور دارند ، قفس را نشان می دهد و بقیه تیم هنوز راهی برای پیشبرد داستان دارند. دائماً بالغ می شود
دیدگاه سایت های معتبر دنیا به بازی دیترویت: انسان شدن (Detroit) :
گیمزرادار
۹۰ از ۱۰۰
در صورتی که بتوانید در جهان بازی بازی دیترویت: انسان شدن غرق شوید و با شخصیتهای آن و داستانهایشان همذاتپنداری پیدا کنید، قطعا عاشق این بازی خواهید شد.
گیمزبیت
۸۸ از ۱۰۰
داستانی که در بازی بازی دیترویت: انسان شدن روایت میشود مورد جدیدی نیست و پیش از این بارها در فیلمهایی چون Blade Runner یا ۲۰۰۱: A Space Odyssey نمونه مشابه آن را دیدهایم. در واقع چنین داستانی در حال تبدیل شدن به چیزی شبیه داستانهای ابرقهرمانی یا آخرالزمانی است که بارها در مدیومهای مختلفی شاهد تکرار شدنشان هستیم. ولی خب داستانها حتی اگر بارها در آثار دیگری هم تکرار شده باشند، در صورت اجرای درست میتوانند لذتبخش باشند و این، اتفاقی است که در رابطه با Detroit: Become Human رخ داده است.
گیماینفورمر
۸۰ از ۱۰۰
در بازی Detroit: Become Human تصمیمگیریها نقشی اساسی در پیشبرد داستان دارند و باعث میشوند شاهد اتفاقات مختلفی بر اساس تصمیماتی که اتخاذ میکنیم باشیم و این، بزرگترین نقطه قوت بازی است. بهشخصه دوست دارم تا بارها بازی را تجربه کنم و هر بار، تصمیمگیریهای مختلف داشته باشم تا عواقب متفاوت آنها را ببینم. از طرف دیگر، بازی موفق میشود کاری کند که شما، با شخصیتهایش همذاتپنداری داشته باشید.
آیجیان
۸۰ از ۱۰۰
با اینکه ترجیح میدادم تا داستان در Detroit: Become Human با ظرافت بیشتری روایت شود، ولی کلیت داستان کیفیت خوبی دارد و از آن مهمتر، سه شخصیت مرکزی داستان هم واقعا عالی هستند؛ به طوریکه وقتی در موقعیت خطرناکی قرار میگرفتند، ناخودآگاه من هم دچار استرس میشدم و وقتی موفقیتی برایشان حاصل میشد، خوشحال میشدم.
گیماسپات
۷۰ از ۱۰۰
دیترویت قطعا ارزش بازی کردن را دارد، اما موفق نمیشود تعادل خوبی بین دادن آزادی عمل زیاد به مخاطب در تصمیمگیری و یادآوری این مساله به او که این محصول یک «بازی ویدیویی» است ایجاد کند. در مجموع دیوید کیج و کوانتیک دریم در این سبک بازیسازی به جایگاه خیلی خوبی رسیدهاند، ولی هنوز هم جای پیشرفت دارند.